می‌گویند چراغی به نام تو روشن است هنوز

که خورشید را از خاموشیِ او به عاریه ربوده‌اند...

می‌گویند چراغی به نام تو روشن است هنوز

که خورشید را از خاموشیِ او به عاریه ربوده‌اند...

بیست وششمین روز- نکبت تا چه حد

سیستم اداری دچار قطع و وصلی شده از سر صبح

جانشین مسئول رو فرستادن اینجا بررسی کنه !

شکمم بدجور می پیچید رفتم قدمی بزنم تا اون به کارش میرسه شاید بلکن بهتر بشم

چند روزی میشه مقادیری بروشور در ودیوار راهرو زدن پیرامون اهمیت مسئله حجاب


قسمتی روخوندم و اومدم واسه روشنک توضیح بدم تا قضاوتم یه جانبه نباشه

میگه اعصاب ندارم نخون نگو لدفن

میگم نشنیدی صبح خرمالو چی نوشته بود ، گفت چرا ولی الان اعصاب ندارم نمیخوام بشنوم !


بعد رو کرد به اون آقاهه جانشین که اعصاب ندارم وقتی اعصاب ندارم دوست ندارم بشنوم زور که نیست

آقاهه برگشته میگه خوبه شما فعلا ً اعصاب ندارین این خانوم - اشاره اش به من بود- که همیشه اعصاب نداره !!!!

چیزی نگفتم ، چیزی نمیشد گفت مگر سکوت 


بهترین راهکار رفتن به wc  و حواله کردن برداشتشون به تخم پسرم هست و بس


این آدما مستحق بی توجهی و کم محلی هستن و لاغیر

  • ترنج خاتون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی