می‌گویند چراغی به نام تو روشن است هنوز

که خورشید را از خاموشیِ او به عاریه ربوده‌اند...

می‌گویند چراغی به نام تو روشن است هنوز

که خورشید را از خاموشیِ او به عاریه ربوده‌اند...

سی امین روز و چند روایت

شب جمعه به امید شنیدین دعای کمیل راهی هیئت شدیم ، و خب طبق معمول به منبر حاج آقا رسیدیم و بس

سلطان هم به دلیل خستگی مفرط قرار شد نیاد واستراحتی داشته باشه

هیئت شلوغ بود و من خیال کردم شب جمعه است و ملت زیادی مسلمون واهل دعای کمیل و خاصه اینکه فردا تعطیله وفرصت زیادتربرای استراحت ، اینه دلیل شلوغی

مشغول گپ وگفت با دخترعمه سلطان بودیم که میگفت از ماه آینده قصد اقدام برای فرزند دوم داریم و ....

حاج آقا هم سر منبر داشت حرف میزد و چیزهایی که من شنیدم ویادم مونده رو میگم :

1. باید در وقت امر به معروف حرمت افراد رو نگه داریم و طوری رفتار کنیم و موعظه که طرف دلسرد نشه 

2. باید شرایط برای امنیت آمرین به معروف وناهیان منکر ایجاد بشه و ما اینروزها امنیت نداریم !!!

3. کسی که سر تو خونه کسی بکنه اگه درش باز باشه و چشمش به نامحرم و نوامیس مردم بیفته از دنیا نمیره تا رسوا نشه

4. منبر نباید طولانی باشه که حوصله شنوندگان سر بره !


یهو دیدم درب ورودی چارلنگ بازشد و سینی به دست اومدن داخل ، بلــــه اینم دلیل شلوغی امشب ،شام میدادن !


جالبترش این بود که ارغوان با کمال خونسردی رفت از روی سینی یه غذا واسه خودش برداشت و اومد اینطرف پیش مادربزرگش !

یه سلطان زاده زرنگ دمش گرم


بعدش رفتیم روضه خونه حاجی اونجا هم یه پیرزن غرغرو بود که مشغول نصحیت یه کودک بود یه کودک 5ساله 

منم برگشتم بهش گفتم شما فک کردی بچه های این دوره زمونه از لولو و دیو و غول می ترسن !؟


فینگیل مشغول راه رفتن بود که سرش خورد به پایه میز وصدای گریه اش بلند شد ، منم خیلی خونسرد بچه روبرداشتم وگفتم چیزی نشده مامان جان گریه نکن 


بعد این پیرزنه داشت غیبت عروسش رو میکرد که بچه اش تا گریه میکنه این غصه میخوره و ...



روضه تمام شد و من اومدم بیرون که به اتفاق پدر ومادر شوهر بریم منزل ، چند آخوند اومدن بیرون یکی سید بود و یکی پیر

دوتا کودک 10 -12 ساله به طعنه یه چیزایی میگفتن که اولش فک میکردم با من نیستن ولی بعدش فهیمدم با منن !!!

معتقد بودن که من چون سلام نکردم به حاج آقا که از حوزه قم هم هست و اینا قبلا که قم بودن همسایه اشون بوده ، پس میرم جهنم چون گناه کردم وسلام نکردن به حاج آقا گناهی نابخشوندنی هست و باعث میشه درب جهنم برای من باز بشه ...



یهو دلم لرزید یعنی من بچه هامو ببرم روضه که تم مذهبی داشته باشن اما این وسط با این مدل تربیت کردنهای سیاه - سفید چه کنم 

نخوام خیلی چیزا رو یاد بگیرن چکار کنم ؟



  • ترنج خاتون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی